برای تجربه بهتر در این وبسایت، لطفا از صفحه نمایش بزرگتر استفاده کنید.
محله به محله ماجرا فرق میکند. هر کدام از این دکهها راوی قصه خودشاناند. هفت تیر، میرزای شیرازی، بهار… کیوسکهای این حوالی با مطبوعات انگار رفاقت بیشتری دارند. روی پیشخوانشان مجلات خواندنی – اگرچه در تعداد کم – اما پیدا میشود.
«فروش مجله اگرچه از روزنامه بهتر است اما برای من فقط دردسر دارد. آدمهای خاصی هنوز برای خرید مجلهها میآیند. من خیلی هنر کنم از بهترین مجله در بعضی ماههای سال 100 نسخه بفروشم که این عدد هم در نوع خودش نوعی رکورد است که کمتر به دست میآید. بقیه مجلهها بین 5 تا 10 نسخه به طور میانگین فروش میروند. سود ندارد که.» اینها را صاحب یک دکه حوالی میدان هفت تیر که تقریبا بیشتر مجلهها روی پیشخوانش دیده میشود میگوید و لابهلای حرفهایش بارها به سودآوری بیشتر آبمعدنی و سیگار اشاره میکند. قدم زدن در خیابانهای مرکز و حتی شمال پایتخت و رصد دکههای این حوالی نتایج مشابه دارد: تنوع بالا، تعداد کم، فروش پایین.
در شرق، غرب و جنوب تهران اما کمیت توزیع جور دیگری میلنگد. پیشخوان خیلی از کیوسکها از مجلات خالی مانده. صاحب یکی از کیوسکها در خیابان جیحون میگوید: «برای ما مجله کمتر میآید. نتیجه این میشود که همین تعداد محدودی که دنبال مجلههای خاص میآیند، دست خالی برمیگردند. خلاصهاش این است که درست و حسابی مجله به دست ما نمیرسد که بخواهیم بفروشیم یا نفروشیم. خودمان هم دنبالش نیستیم. چرا باشیم؟»
فرآیند توزیع و فروش مجلات را میتوان پاشنه آشیل زنجیره فعالیت اقتصادی نشریات دانست. واقعیت این است که بخش زیادی از مردم ایران امکان خرید مجلات را در شهر و روستای خود ندارند. هزینههای مازاد ارسال به تمام شهرها و روستاهای ایران هم یکی از عواملی است که مجلات را از سبد خرید بخش زیادی از مردم حذف کرده است.
رابطه مطبوعات و مجلات با کیوسکهای شهری دیگر دوستانه به نظر نمیرسد؛ گشتن میان دکههایی که هیچ تمایلی به فروش رسانههای کاغذی ندارند، آدمِ مجلهخوان را نا امید میکند.
در کتابفروشیها هم به ندرت مجلات متنوع پیدا میشوند. مدیر یکی از مراکز توزیع و پخش که تمایلی ندارد نامش فاش شود، میگوید: «هرکس باید به حیات کسبوکار خودش فکر کند. برای توزیع کننده صرف نمیکند سراغ مجلهها برود. تصور کنید من برای ارسال یک کارتن کتاب به یک مقصد، 5 میلیون تومان میگیرم و برای ارسال همان یک کارتن حاوی مجله 3 میلیون تومان. وضعیت جوری است که در شرایط کنونی، توزیع کننده هر تعداد نسخه از یک مجله هم که بفروشد جبران هزینه ارسال و آمادهسازی آن نمیشود.»
به گفته او، فشاری که مجلات به پخش وارد میکنند، خیلی بیشتر از کتاب است. چرا که توزیع کننده در کتابفروشی باید سرعت توزیعش را به سرعت توزیع کیوسک برساند و هزینههای جانبی ارسال سریع، کمرشکن است.
مشکلات توزیع و شبکه فروش، باقیمانده خون در رگ مجلهها را میمکد. بررسیها نشان میدهد که به طور میانگین از ده مجله برتر ایران، تیراژ فروش تنها یک مجله در بهترین حالت به 3 هزار نسخه میرسد. بیشتر مجلهها کمتر از هزار نسخه برای هر شماره خود، فروش میروند. تا جایی که مجلهای در ماه گذشته تنها 110 نسخه به فروش رفته است و سهم دکهها از فروش ماهانه یک مجله به طورمیانگین بین تنها 20 تا 30 درصد برآورد میشود.از سوی دیگردر سیستم توزیع سنتی مجلات، سهم شهرستانها تنها 30 تا 40 درصد کل نسخههای چاپی برآورد میشود که جامعه هدف آن تنها ده شهر از شهرهای ایران را پوشش میدهد. سیستم توزیع سنتی بر این باور است که در شهرستانها، استقبال کمتری از مجلات خواهد شد. واقعیت این است که گشت و گذارهای میدانی، اگرچه آدم مجلهخوان را ناامید میکند و فروش مجلات یا سایر کالاهای هنری اگرچه درشهرستانها به نظر کم رونقتر از پایتخت یا کلانشهرهای دیگر میآید اما نسبت تعداد خرید کتاب از «دیجیکالا» به جمعیت هر استان ( با توجه به دسترسی پستی این پلتفرم به 1800 شهر ایران) نشان میدهد که برخلاف یک باور رایج، تقاضا برای کالاهای فرهنگی در استانها و شهرستانها پایین نیست و اگر توزیع مطبوعات عادلانه و درست صورت گیرد میزان فروش نشریات در خارج از تهران بسیار بالاتر از حدود فعلی خواهد بود. بارقههای امید اینجا روشن میشود. شاید آشتی کردن مجلات با پلتفرمهای آنلاین بتواند ناجی فروش آنها در سیکل معیوب توزیع و فروش باشد. آمارهای منتشر شده از بخش کتاب دیجیکالا صحه بر این موضوع میگذارد چرا که بیش از 80درصد مشتریان این پلتفرم از شهرستانها هستند و توزیع دیجیکالا بیش از 1800 شهر و شهرستان را پوشش میدهد.
امروز، درصد زیادی از قیمت تکفروشی مجلات صرف هزینههای پخش و فروش میشود، دیجیکالا بدون دریافت کمیسیون این امکان را به نشریات میدهد که سهم اقتصادی بیشتری از فروش داشته باشند و یا همزمان سهم هزینههای پخش مجلات را به صورت تخفیف به مخاطبانشان ارائه کنند تا آنها بتوانند با هزینه کمتری مجلات را دریافت کنند.
یوسف نوری مدیر فنی مجله فیلم امروز میگوید:
حالا دیگر بیش از 30 سال است که با مطبوعات ایران زندگی کردهام. بالا و پایینهای بسیاری را دیدم. چندان دور نبود روزگاری که در دهه 70، مجله را بین کیوسکها پخش میکردیم و هنوز یک ساعت نشده بود، صاحبان همان کیوسکها تماس میگرفتند میگفتند مجله تمام شد! نمیشود چند نسخه دیگر به دست ما برسانی؟ حالا اما همه چیز عوض شده است. از یک سو، مردم دیگر مثل سابق پای ثابت مجلهخوانی نیستند.
از سوی دیگر، این بیانگیزگی مخاطب کیفیت محتوا را در بسیاری از رسانههای مکتوب پایین آورده. در کنار همه اینها، مراکز پخش هم داستان خود را دارند. شناختهشدهترین مجلات کشور، این روزها با این مراکز درگیرند و گوششان از شنیدن جملاتی مثل «برای من پخش مجله فقط ضرر است»، «ارسال به شهرستان برای من صرف ندارد، کرایه حمل و نقلش با خودتان» و… کار به جایی رسیده که به بعضی از مراکز پخش، مجله رایگان هم بدهیم، قبول نمیکنند.
وضعیت برای مجلهای مثل مجله فیلم، چندان بد نیست و فروش از مسیر کتابفروشی یا کیوسک همچنان برای ما، قابل اتکاست. اما کم نیستند مجلات نو رسیدهای که قصه پخش و توزیع برای آنها مثل یک کابوس است که چطور میتوانند در چنین طوفانی برای خود ساحل امنی پیدا کنند؟
یک بعد دیگر این ماجرا هم ساکنان شهرستانها هستند که معمولا برای پیدا کردن مجلات مورد نیاز خود دچار چالش میشوند. من بر این باورم که پلتفرمهای آنلاین مثل دیجیکالا به نوعی بهترین پاسخ به این چالشها خواهند بود.
محمد طلوعی، سردبیر مجله ناداستان میگوید:
دکههای روزنامه فروشی دیگر قرار نیست کاری برای مجلات کنند. این موضوع را ما چند سال قبل، در سال ۹۸، درک کردیم. فروش زیر ۳۰ درصد در دکهها و مرجوعی ضربهخورده و بیکیفیت که قابل استفاده نبود، میتوانم بگویم مجله ما از آبان ۹۸ دیگر روی دکههای روزنامه فروشی توزیع نشد، چرا که بسیار ضررناک بود.
اما واقعیت این است که جایگزین مناسبی هم نداشتیم. زمان بسیاری طی شد تا پلتفرمهای آنلاین مثل وبسایت دکه بتوانند درصد فروش مناسبی داشته باشند و دیجیکالا بخش فروش مجله راه بیاندازد. امروز فکر میکنم کاری که دیجیکالا برای توزیع مجلات میکند کار بسیار خوشایندی است، امیدوارم در آینده نتایج بهتری هم داشته باشد.
محمد قوچانی، سردبیر مجله آگاهی نو هم از منظر خودش ماجرا را بررسی کرده و میگوید:
در آگاهی نو، ما فروش دکهای نسبتا خوبی را تجربه میکنیم اگرچه هنوز با آنچه مطلوب خودمان است، فاصله زیادی داریم.
واقعیت این است که در شرایط کنونی مطبوعات، تعریف «نسبتا خوب» با درآمدن دخل و خرج برابری میکند. در روزگاری زندگی میکنیم که خیلی از کیوسکها، تمایلی به فروش مجلات یا مطبوعات ندارند و تنها برخی از آنها به فراخور موقعیت جغرافیایی یا دلسوز و علاقهمند بودن صاحب کیوسک سراغ ما میآیند. برای مثال، من صاحب دکهای در شهر قزوین را میشناسم که توانسته در ماه گذشته 100 نسخه از مجله ما را بفروشد و این برای ما اگرچه شیرین اما کافی نیست.
در حال حاضر در آگاهی نو، مثل بسیاری از مجلات «فروش» برای ما از سه مسیر میگذرد، دکهها، کتابفروشیها و فضای مجازی(فروش آنلاین). خود من از فروش مجلات بر بستری مانند دیجیکالا استقبال میکنم و بر این باورم که همانطور که سینمای ایران را پلتفرمهای نمایش آنلاین فیلم نجات دادند، پلتفرمهای فروش آنلاین نیز میتوانند به زودی زود ناجی مطبوعات این سرزمین هم باشند و آینده بهتری برای همه ما بسازند.